- قصارت کردن
- شستن شستشو دادن شستن: امام خواجه که بودش سر نماز دراز بخون دختر رز خرقه را قصارت کرد. (حافظ 90)
معنی قصارت کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- قصارت کردن
- شستن، شستشو دادن،
برای مثال امام خواجه که بودش سر نماز دراز / به خون دختر رز خرقه را قصارت کرد (حافظ - ۲۷۲ حاشیه)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
داوری کردن، داورزیدن
بسنده کردن
به هدف خوردن، به نشانه رسیدن تیر و قرعه به او اصابت کرد
نماریدن، فرمان دادن، رازگونگی، اندرز دادن، رایزنی نمودن بسوی چیزی بدست و ابرو و جز آن، فرمودن کسی را فرمان دادن، با حرکتی دست و چشم و ابرو مطلبی را القا کردن برمز نمودن، تقریر کردن بیان کردن، شور کردن مشورت کردن، نصیحت کردن اندرز دادن
مژده دادن خبرخوش دادن
مسیتاریتن مسیتن مسیدن
داد و ستد کردن بازرگانی کردن بازرگانی کردن داد و ستد کردن معامله کردن
کنایه از شور و غوغا کردن، هنگامه برپا کردن
پاک ساختن شخص کالبد یا عضوی از اعضای خویش یا چیزی دیگر را از پلیدی های ظاهری
ویچاردن، گواژیدن (به کنایت سخن گفتن) تعبیر کردن، سخن گفتن به کنایت
بنا کردن، ساختن
توسنگیدن
هنگامه کردن شور و غوغا و هنگامه بر پا کردن: قیامت می کنی سعدی بدین شیرین سخن گفتن مسلم نیست طوطی را در ایامت شکر خایی
کفاره دادن: (دی سجده همی کردی کردی گنهی هایل می نوش گناهت را امروز کفارت کن)، (امیر معزی)
شکیبیدن شکیبایی کردن
داماد شدن، بدامادی برگزیدن داماد کردن: از امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه - السلام است که از او ترسیدند دشمنان خدای... وز خلق رسول علیه السلام مراو را گزید ومر او را بخویشتن کشید چه بدانچ با او مصاهرت کرد تا امروز فرزندان او فرزندان رسول اند و چه مر او را وصی خویش بغدیر خم وهمگنان را بولایت او اشارت کرد، خویشی کردن بوسیله زن دادن و زن گرفتن
سفارش کردن اندرزنیدن وصیت کردن سفارش کردن
Adjudicate, Judge, Officiate
Butcher
Monitor, Oversee, Supervise
açougueiro
julgar, oficiar
monitorar, supervisionar
судить , вести
мясник
urteilen, amtieren
metzger
orzekać, oceniać, przewodniczyć
rzeźnik
monitorować, nadzorować